با اتفاقهای ناخواسته در زندگی یا سیلی واقعیت چگونه برخورد کنیم؟
برای همهی ما در زندگی اتفاق اُفتاده است که ما در زندگی با سیلی واقعیت روبهرو شویم مانند وقتی که در کار و کسب شکست بخوریم، یا حتی ضربهای شدیدتر، عزیزی را از دست بدهیم یا کسی را که دوست داریم، ترکمان کند. در این هنگام ما چه واکنشی نشان میدهیم؟
سیلی واقعیت
در واقع شکافی عمیق بین تمایل و خواسته ما و واقعیتی که اتفاق اُفتاده است ایجاد میشود. زندگی یک سیلی به ما میزند گاهی این ضربه شدت کمی دارد و باعث میشود مدتی کوتاه گیج شویم ولی گاهی این ضربه مانند یک سیلی محکم به صورتمان است که مدتها سرگردان و حیرانیم و راه زندگی خود را گم میکنیم.
در این هنگام است که ما واکنشهایی نظیر حسادت، حسرت، ترس، نااُمیدی، شوک، غم و اندوه، خشم، اضطراب و احساس گناه از خود نشان میدهیم.
آیا در مقابل سیلی واقعیت آموزش دیدهایم؟
بسیاری از ما برای روبهرو شدن با این شکافهای زندگی آموزش ندیدهایم. جامعه و سیستمهای آموزشی به ما نیاموختهاند چگونه با سیلی واقعیت روبهرو شویم تا بتوانیم خود را به شرایط تعادل برگردانیم.
در این مواقع، برخی از ما شروع میکنیم به خواندن کتابهای موفقیت و خودیاری. اینگونه کتابها به دو دسته تقسیم میشوند:
گروه اول آن دسته از کتابهای هستند که میگویند با دقت ،تمرکز و درگیر کردن ذهن خود میتوانید به خواستههای خود برسید.
دسته دوم، کتابهایی هستند که به ما میگویند شما نمیتوانید به تمام خواستههای خود برسید، ولی همچنان میتوانید یک زندگی نرمال، غنی و ارزشمند داشته باشید. اگر بخواهم با شما روراست و صادق باشم باید بگویم وقتی به زندگی انسانهای موفق هم نگاه کنیم، آنها نیز به تمام خواستههای خود نرسیدهاند. پس میتوانیم نتیجه بگیریم که انتخاب کتابهای دسته دوم بهتر و عاقلانهتر است و ما را در برخورد با سیلی واقعیت آماده میکند.
فاز پنج گانه در برابر سیلی واقعیت چیست؟
بر اساس تحقیقات دکتر الیزابت کوبلر زمانیکه با یک واقعه تلخ روبهرو میشویم وارد یک فاز پنج مرحلهای میشویم که شامل: انکار، خشم، چانهزنی، افسردگی و پذیرش است.
فاز اول
انکار، در این مرحله، شخص واقعیتی را که برای آن اتفاق اُفتاده است را چه بهصورت آگاهانه و چه بهصورت ناآگاهانه نمیپذیرد.
فاز دوم
در مرحله دوم، فرد خشمگین، دچار شک و غضب، بیحرمتی و حتی خیانت میشود.
فاز سوم
در مرحله سوم، چانهزنی، فرد برای یک توافق تلاش میکند، گاهی دست به دامان دیگران میشود و برای مثال میگوید اگر این کار را نکرده بودم یا اگر این اتفاق نیافتاده بود.
فاز چهارم
در مرحله چهارم یعنی افسردگی، شخص دچار غم و اندوه، حسرت و اضطراب میشود و در آخر در مرحله پذیرش، فرد بهجای مبارزه و دوری با آن اتفاق با آن واقعیت صلح میکند.
فاز پنجم
پذیرش، بعد از گذراندن فازهای بالا وارد فاز پذیرش میشویم.
راهبردها در مواجهه با سیلی واقعیت
ما برای گذر از این مراحل نیاز یه یک راهبرد داریم. بطور کلی این راهبرد شامل چهار مرحله است.مرحله اول این است که با خود مهربان باشیم. زیرا همه ما میدانیم که اگر خود را سرزنش کنیم هیچ درمانی صورت نمیگیرد حتی حالمان بدتر میشود.
مرحله دوم، توقف کردن یا به اصطلاح کشیدن ترمز هست. یعنی در هر جایی از شرایط روحی و روانی هستیم آنرا متوقف کنیم و دیگر از پیشرفت آن جلوگیری کنیم.
مرحله سوم، انتخاب است. برای مثال، بهجای اینکه بشینیم و غصه بخوریم خود را به کار دیگری وادار کنیم و از انتخابهای دیگری که زندگی در اختیارمان قرار داده استفاده کنیم.
در مرحله آخر باید توجهمان را به چیزهای ارزشمند دیگری در زندگی معطوف کنیم. مثل فرزندان، خانواده، شغلمان یا هر چیز دیگری که برایتان ارزشمند هست.
دیدگاهتان را بنویسید